متن پیام شما


زندگی نامه امام علی (ع)

یکشنبه ۲۷ فروردین ۱۳۹۱ | زندگی نامه ائمه | بازدید : 1685

زندگینامه امام علی بن ابی طالب (ع)

نام: على بن ابی طالب.

کنیه: ابوالحسن، ابوالحسین، ابو تراب، ابو السبطین و الریحانتین.

ألقاب: امیرالمؤمنین، سیّد الوصیین، سیّد المسلمین، سیّد الأوصیاء، سیّد العرب، خلیفه رسول الله، امام المتّقین، یعسوب المؤمنین، صهر رسول الله، حیدر، مرتضى، وصى، و… .

منصب: معصوم دوم و امام اوّل شیعیان و خلیفه چهارم مسلمانان.

تاریخ ولادت: سیزده رجب سال ۳۰ عام الفیل، ۲۳ سال پیش از هجرت پیامبر اسلام (ص)

محل تولد: مکه معظّمه، داخل کعبه، در بیت الله الحرام (در سرزمین کنونى عربستان سعودى)

تولد در خانه کعبه، فضیلتى است مخصوص حضرت على (ع)، و خداى متعال، تنها به وى چنین امتیازى را کرامت نموده است. نه پیش

از او و نه پس از او، براى هیچ فردى چنین فضیلتى محقق نشده است.

نَسبَ پدرى: ابى طالب (عبد مناف) بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف.

حضرت ابوطالب (ع) پس از پدرش، عبدالمطلب، به مدت ۴۴ سال کفیل و پشتیبان حضرت محمد (ص) بود و در ظهور و گسترش اسلام

کمک‏هاى شایانى به آن حضرت نمود و ایشان را از گزند و کید و کین قریش در امان داشت و بهتر از فرزندان خویش از او حمایت کرد.

مادر: فاطمه بنت اسد بن هاشم.

حضرت على (ع) و برادرانش نخستین هاشمیانى بودند که از پدر و مادر هاشمى تولد یافتند. مادرش (فاطمه بنت اسد) از بانوان بزرگ

صدر اسلام و از نخستین زنانى بود که پس از خدیجه کبرى (س) به پیامبر اسلام (ص) ایمان آورد. حضرت محمد(ص) از سن هشت

سالگى در دامن پرمهر این بانوى مجلّله تربیت یافت و بیش از چهل سال از خدمات و حمایت‏هاى او بهره‏مند بود. وى در این مدت نقش

مادر پیامبر (ص) را بر عهده داشت.

فاطمه بنت اسد به همراه خاندان پیامبر اکرم به مدینه مهاجرت کرد و در همان جا وفات یافت. پیامبر اکرم (ص) در وفات او اندوهگین

شده و با دست خود و با پیراهن خود، او را کفن کرد و بر وى نماز خواند و به خاک سپرد. سپس ولایت فرزندش، على (ع( را بر وى

تلقین فرمود و این دعا را در حقش از خداى منان مسئلت نمود:

اللّهُ الَّذى یُحْیی وَیُمیتُ وَهُوَ حَىٌّ لا یَمُوتُ اِغْفِرْ لِأُمّی فاطِمَهَ بِنْتَ اَسَدٍ، وَلَقِّنها حُجَّتها، وَوسّعْ عَلَیْها مَدْخَلَها، بِحَقِّ نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ وَالْاَنْبِیاءِ الَّذینَ مِنْ قَبْلی فَاِنَّکَ اَرْحَمُ الرَّاحمینَ.(۱)

مدت امامت: از زمان رحلت پیامبر اکرم (ص)، در ۲۸ صفر سال یازدهم هجرى تا ۲۱ رمضان سال ۴۰ هجرى، به مدت ۳۰ سال، که در

پنج سال آخر زندگى خلافت مسلمانان را نیز بر عهده داشت.

تاریخ و سبب شهادت: ۲۱ رمضان سال ۴۰ هجرى، بر اثر ضربت شمشیر مسمومى که عبدالرحمن بن ملجم مرادى (از بازماندگان خوارج

نهروان) در شب ۱۹ رمضان بر فرقش فرود آورده بود.

محل دفن: نجف اشرف، در سرزمین عراق.

نظر به این که حضرت على (ع) از خباثت باطن بنى امیّه و خوارج عصر خویش آگاه بود، سفارش کرد محل قبرش پنهان بماند تا مورد

اهانت و هتک حرمت دشمنان قرار نگیرد. به همین دلیل، قبر شریف ایشان تا عصر خلافت منصور عباسى مخفى بود و در آن زمان، امام

جعفر صادق (ع) آن را آشکار ساخت و مزار شیعیان و عدالت جویان جهان قرار داد.

همسران: ۱٫ فاطمه زهرا، دختر رسول اللّه (ص)، ۲٫ أمامه بنت أبى العاص، ۳٫ خوله حنفیه ۴٫ امّ البنین بنت حزام، ۵٫ أسما بنت عمیس،

۶٫ لیلى بنت مسعود، ۷٫ ام‏سعید بنت عروه، ۸٫ محیاه بنت امرء القیس. و چند ام ولد.

امیرالمؤمنین على (ع) تا هنگامى که فاطمه زهرا (س) زنده بود، همسر دیگرى برنگزید. نخستین بانویى که افتخار همسرى آن حضرت،

پس از شهادت فاطمه زهرا(س) را پیدا کرد، أمامه دختر ابى العاص بود که بنا به سفارش فاطمه زهرا(س) پا به خانه حضرت على (ع)

نهاد. مادر أمامه، زینب، دختر رسول اللّه (ص) و خواهر اعیانىِ (پدر و مادرى) فاطمه زهرا (س) بود.

به هنگام شهادت امام على (ع) در ۲۱ رمضان سال ۴۰ هجرى، چهارتن از همسران عقدىِ ایشان (به نام‏هاى: امامه، اُمّ البنین، اسماء،

لیلى) در قید حیات بودند.

فرزندان: الف) پسران: ۱٫ امام حسن‏مجتبى، ۲٫ امام‏حسین، ۳٫ محمد حنفیه، ۴٫ عبدالله(اکبر)، ۵٫ ابوبکر (محمد اصغر)، ۶٫ عباس، ۷٫

عثمان، ۸٫ جعفر، ۹٫ عبداللّه (اصغر)، ۱۰٫ یحیى، ۱۱، عون، ۱۲٫ عمر )أطرف)، ۱۳٫ محمد اوسط، ۱۴٫ محسن (که به عقیده شیعیان،

پیش از تولد، در رحم مادرش، فاطمه زهرا (س) سقط شد(.

ب) دختران: ۱٫ زینب کبرى، ۲٫ ام‏کلثوم کبرى، ۳٫ رقیه، ۴٫ ام الحسن، ۵٫ رمله کبرى، ۶٫ رمله صغرى، ۷٫ ام هانى، ۸٫ میمونه، ۹٫

فاطمه، ۱۰٫ زینب صغرى، ۱۱٫ ام‏کلثوم صغرى، ۱۲٫ أمامه، ۱۳٫ خدیجه، ۱۴٫ ام کرام، ۱۵٫ ام سلمه، ۱۶٫ ام جعفر، ۱۷٫ جمانه، ۱۸٫ نفیسه.

میان تاریخ نگاران، در مورد تعداد فرزندان امام على (ع) اختلاف نظر وجود دارد. برخى تعداد آنان را بیش از آنچه ذکر شد و برخى

کمتر از اینان نقل کرده‏اند؛ اما همگى در این باره متفقند که نسل آن حضرت (ع) تنها از پنج فرزند استمرار یافت: امام حسن (ع)، امام

حسین (ع)، محمد حنفیه، ابوالفضل العباس و عمر أطرف. و سایر فرزندان ذکور آن حضرت، بدون نسل بودند.

اصحاب ویاران: تعداد اصحاب و یاران امیرالمؤمنین (ع) بى شمار است. اسامى برخى از آنان در تاریخ ثبت شده و نام بسیارى از آنان را

که خالصانه در تقویت و تحکیم حکومت عدل اسلامىِ آن حضرت تلاش نموده و در این راه سر و جان باختند، جزخداى دانا کسى نمى‏داند.

در اینجا به نام برخى از اصحاب برجسته آن حضرت اشاره مى‏کنیم:

۱٫ اصبغ بن نباته.
۲٫ اویس قرنى.
۳٫ حارث بن عبدالله همدانى.
۴٫ حجر بن عدى.
۵٫ رشید هجرى.
۶٫ زید بن صوحان عبدى.
۷٫ سلیمان بن صرد خزاعى.
۸٫ سهل بن حنیف.
۹٫ صعصعه بن صوحان عبدى.
۱۰٫ ابوالأسود دوئلى.
۱۱٫ عبدالله بن عباس.
۱۲٫ عبدالله بن بدیل.
۱۳٫ عبدالله بن جعفر.
۱۴٫ عبدالله بن خبّاب.
۱۵٫ عبدالله بن أبى طلحه.
۱۶٫ عثمان بن حنیف.
۱۷٫ عدى بن حاتم.
۱۸٫ عقیل بن ابى طالب.
۱۹٫ عمروبن حمق خزاعى.
۲۰٫ قنبر.
۲۱٫ کمیل بن زیاد.
۲۲٫ مالک بن حارث نخعى.
۲۳٫ محمد بن ابى بکر.
۲۴٫ محمد بن أبى حذیفه.
۲۵٫ میثم بن یحیى تمار.
۲۶٫ هاشم مرقال.
۲۷٫ ابو ایّوب انصارى.
۲۸٫ عبیدالله بن ابى رافع.
۲۹٫ مقدادبن عمرو.
۳۰٫ قیس بن سعد.
۳۱٫ شریح بن هانى.
۳۲٫ احنف بن قیس.
۳۳٫ سعید بن قیس.
۳۴٫ مغیره بن نوفل.
۳۵٫ جعده بن هبیره.
۳۶٫ ابراهیم بن مالک اشتر.
۳۷٫ هرم بن حیان.
۳۸٫ ابوطفیل کنانى.
۳۹٫ ابو هیثم بن تیهان.
۴۰٫ ابو ثمامه صیداوى.
۴۱٫ ابوذر غفارى.
۴۲٫ ابو رافع.
۴۳٫ ابو سعید سعد بن مالک.
۴۴٫ ابو عمره انصارى.
۴۵٫ جابربن عبدالله انصارى.
۴۶٫ جاریه بن قدامه تمیمى.
۴۷٫ جندب بن عبدالله ازدى.
۴۸٫ حبیب بن مظاهر.
۴۹٫ حذیفه بن یمان.
۵۰٫ رفاعه بن شداد.
۵۱٫ سلمان فارسى.
۵۲٫ سلیم بن قیس.
۵۳٫ محمد بن جعفر طیار.
۵۴٫ خبّاب بن اَرَت.

 

زمامداران معاصر:
۱٫ پیامبر اسلام حضرت محمد(ص)(۱ – ۱۱ق).
۲٫ ابوبکر بن أبى قحافه (۱۱- ۱۳ ق.(.
۳٫ عمربن خطاب (۱۳- ۲۳ق.(.
۴٫ عثمان بن عفّان (۲۳- ۳۵ ق.(.
۵٫ معاویه بن ابى سفیان (۳۵- ۶۰ ق.(.

پیش از هجرت پیامبر اکرم (ص) به همراهى امیرالمؤمنین على (ع) و سایر مسلمانان از مکه به مدینه، در شهر مکه و نواحى حجاز، حکومت واحدى نبود و تشکیلات سیاسى أعراب، به قبیله و طایفه محدود مى‏شد. به همین دلیل، نمى‏توان حاکم نام دارى را پیش از تشکیل حکومت اسلامى در مدینه الرسول، معرفى کرد. زمامداران یاد شده، همگى پس از هجرت پیامبر (ص)، زمام امور را بر عهده گرفتند.

روابط پیامبر اسلام (ص) با امیر المؤمنین، على (ع)

میان پیامبر اکرم (ص) و امام على (ع) از آغاز تا پایان زندگى آن دو بزرگوار، روابط ویژه‏اى برقرار بود که در این‏جا به نمونه‏هایى از آن اشاره مى‏کنیم:

پس از وفات عبدالمطلب، قیمومت حضرت محمد(ص) به عمویش ابوطالب واگذار گردید. ابوطالب و همسرش، فاطمه بنت اسد، حضرت محمد(ص) را، که از کودکى به ترتیب، پدر، مادر و جد خویش را از دست داده بود، در سن هشت سالگى به خانه خویش آورده و از او به سان فرزندانشان، بلکه بهتر از آنان، نگه‏دارى نمودند. محبّت و مهربانى با حضرت محمد(ص) تا پایان عمر آن دو ادامه داشت. هنگامى که حضرت محمد(ص) با حضرت خدیجه(س) ازدواج کرد، زندگى مستقل و مشترکى ر اآغاز نمود؛ اما پیوند او با ابوطالب و همسرش، فاطمه بنت اسد و فرزندانشان هرگز قطع نگشت.

در سن سى سالگى حضرت محمد (ص)، آخرین فرزند ابوطالب به دنیا آمد. و ابوطالب وى را «على» نام نهاد. تولد على، در خانه کعبه، رویدادى معجزه آسا و بى‏سابقه بود. حضرت محمد (ص) از على، در سنین نوزادى مراقبت مى‏کرد، به‏هنگام خواب، گهواره‏اش را حرکت مى‏داد، شیر در کامش مى‏ریخت و در برخى مواقع بدنش را مى‏شست و او را در آغوش مى‏گرفت. و به این صورت، از آغاز زندگى، او را با ألطاف و مهربانى‏هاى خویش آشنا کرد.

هنگامى که در مکه خشکسالى و قحطى به وجود آمد و تحمل هزینه زندگى عائله ابوطالب بر وى دشوار شد، حضرت محمد(ص) از او خواست تا على را به خانه خویش برد و به اتفاق خدیجه از او نگه‏دارى کند. از آن زمان به بعد، همیشه على به‏همراه حضرت محمد(ص) بود. در خانه، در سفر و در هر جایى که او بود، على نیز بود.

آن حضرت، در هر سال، حدود یک ماه در غار حرا به عبادت و نیایش مى‏پرداخت. رابط بین آن حضرت و خدیجه، على بود و بسا تنها انیس او در آن غار نیز على بود و بس. حضرت محمد(ص) در سن چهل سالگى به رسالت مبعوث شد. نخستین زنى که به وى ایمان آورد، خدیجه و نخستین مردى که ایمان آورد، على (ع) بود. بیشتر اوقات، این سه نفر در کنار کعبه، به عبادت و خواندن نماز جمعى مى‏پرداختند که براى دیگران شگفت‏انگیز بود. هنگامى که حضرت محمد (ص) از جانب خدا با پیام «وَ اَنْذِرْ عَشیرَتَک الاقرَبینَ»(۲) مأموریت یافت که طایفه و عشیره خویش را پیش از دیگران ارشاد نماید و آنان را به اسلام دعوت کند، هیچ کس دعوت آن حضرت را لبیک نگفته و حتى برخى از آنان سخنان ایشان را به استهزا گرفتند. در آن جمع، تنها على(ع) دعوت اسلام و پیامبر (ص) را پذیرفت. پیامبر اکرم (ص) دست على (ع) را گرفت و فرمود: «اِنَّ هذا اَخى و وَصیّى وَ خَلیفَتى؛(۳) این، برادر، وصى و خلیفه من است.».

از این زمان، که جز خدیجه (س) و على (ع) کسى به پیامبر (ص) ایمان نیاورد، على(ع) به عنوان وصى و خلیفه آن حضرت معرفى مى‏شد. این مسئله، یک أمر عاطفى نیست، بلکه فرمان الهى است که از طریق پیامبر خدا ابلاغ گردید. از این تاریخ، مسؤولیت على (ع) نسبت به اسلام و پیامبر خدا (ص) سنگین‏تر شده و احساس وظیفه بیشترى مى‏کرد. هر چه از عمرش مى‏گذشت و دوران نوجوانى را پشت سر مى‏گذارد و به مرحله جوانى مى‏رسید، عشق و علاقه او به پیامبر اکرم(ص) افزون‏تر شده و دفاعش از محمد (ص) جدى‏تر و شدیدتر مى‏گردید.

اوج ایثارگرى‏هاى على (ع) براى پیامبر اکرم (ص)، در مکه معظمه، در لیلهالمبیت است، هنگامى که سران قریش پس از مشورت‏هاى بسیار، در دارالنّدوه، به این نتیجه رسیدند که چهل نفر از طوایف وقبایل گوناگون مکه، شبانه به خانه پیامبر اکرم (ص) هجوم آورده و او را با شمشیرهاى خویش قطعه قطعه کنند و براى همیشه، صداى اسلام را خاموش کنند. پیامبر اکرم (ص) براى خنثى سازى نقشه آنان، شبانه از خانه خارج و به غار ثور پناهنده شد و على (ع) براى فریب دشمن، داوطلب شده و در بستر پیامبر (ص) خوابید تا دشمنان از گریز پیامبر (ص) مطلع نشوند.

در اواخر شب، مأموران قریش با شمشیرهاى برهنه وارد اتاق پیامبر شده و به خیال خود، به طور گروهى، قصد حمله به آن حضرت را نمودند؛ ناگهان على (ع) از بستر پیامبر (ص)، برخاست و با آنان به مشاجره پرداخت. مهاجمان که سراسر وجودشان را خشم فرا گرفته بود، على (ع) را رها کرده و براى یافتن پیامبر (ص) به راه افتادند تا شاید او را بیابند و به قتل رسانند. قرآن مجید درباره فداکارى على(ع) در لیله المبیت مى‏فرماید: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرى نَفْسَه أبْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَ اللّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ»(۴).

و هنگامى که پیامبر (ص) به مدینه مهاجرت فرمود، على (ع) مأموریت یافت کارهاى برزمین مانده پیامبر(ص) را در مکه سامان بخشد، بدهکارى‏هاى ایشان را بپردازد و خاندانش، از جمله دخترش، فاطمه زهرا (س) را از مکه به مدینه کوچ دهد.

در مدینه الرسول، که نخستین پایه‏هاى حکومت اسلامى به دست تواناى پیامبر اکرم (ص) و مجاهدت‏هاى وصف‏ناپذیر صحابه ومسلمانان صدر اسلام بنا نهاده شده بود، نقش على (ع) پس از حضرت محمد (ص) نقش حساس و تعیین کننده‏اى بود، به ویژه پس از آن‏که على (ع) به دامادىِ پیامبر اکرم (ص) مفتخرشد و بانوى بانوان عالم، حضرت فاطمه زهرا (س) به همسرىِ آن حضرت در آمد.

دفاع على (ع) از پیامبر اسلام (ص) در جنگ‏ها و غزوات آن حضرت و مبارزه با دشمنان کینه توز اسلام، حقیقت انکار ناپذیرى است که در تاریخ شیعه و اهل سنّت ثبت و درج گردیده است.

رشادت‏هاى على (ع) در جنگ‏هاى بدر، احد، خندق، خیبر، حنین و سایر غزوات و سریه‏ها، اسلام را بیمه نمود و از گزند مشرکان و بدخواهان رهایى بخشید. این گونه فداکارى و رشادت‏ها در اعتلاى پرچم اسلام و برپایىِ نظام توحیدىِ اسلامى، علاقه متقابل پیامبر (ص) و على (ع) را دو چندان مى‏کرد. تعابیرى که از آن حضرت درباره على (ع) نقل شده است، گویاى شخصیت و قرب على (ع) به خدا و رسول خدا (ص) است. به عنوان نمونه، در جنگ خندق (احزاب) هنگامى که على(ع) براى مبارزه، در برابر عمرو بن عبدود قرار گرفت، پیامبر اکرم (ص) فرمود:

بَرَزَ الْایمانُ کُلُّهُ اِلىَ الشِّرکِ کُلِّه‏(۵)؛ تمام ایمان در برابر تمام شرک به مبارزه برخاسته است.

پس از آن که على(ع) با پیروزى و کشتن دشمن خیره سر، از میدان نبرد بیرون آمد و صداى تکبیر مسلمانان فضاى مدینه را معطر ساخت، پیامبر اکرم(ص) درباره على(ع) فرمود:

ضَرْبَهُ عَلىٍ‏ّ یَوْمَ الْخَنْدَقِ اَفْضَلُ مِنْ عِبادَهِ الثَّقَلَیْن؛(۶)ارزش شمشیرى که على در روز خندق بر دشمن فرود آورد، از عبادت جهانیان بیشتر است.

سرانجام در سال دهم هجرى، پس از پایان یافتن مراسم فریضه حج و باز گشت حجاج به شهرهاى خویش، پیامبر اکرم (ص) پیش از رسیدن به وطن، مأموریت یافت على(ع) را به عنوان جانشین و خلیفه پس از خویش معرفى کند:

یا أیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ؛(۷)

اى پیامبر! آنچه از پروردگارت (درباره ولایت على) به تو رسیده است، به مردم ابلاغ نما.

سپس در خطاب به پیامبر (ص)، آمده است:

وَاِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ؛(۸)

اگر آن را انجام ندهى (على را به ولایت برنگزینى) رسالت خویش را به پایان نرسانده‏اى. و خداوند تو را از مردم (آنانى که با ولایت على مخالفند) ایمن خواهد داشت.

به همین منظور، پیامبر اسلام در میانه راه مکه و مدینه، در موضعى به نام «غدیرخم» که در سه میلى «جحفه» قرار دارد، حاجیان و همراهان خویش را گرد آورده و با این عبارت، على (ع) را به ولایت و جانشینى خویش معرفى کرد:

مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلیٌ مَوْلاهُ، اَللّهُمَ وَالِ مَنْ والاه وَعادِ مَنْ عاداهُ وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَه؛(۹)

هر کس که من مولاى او و أولى به نفس او هستم، این على مولاى او و أولى به نفس او است. بار خدایا! دوست باش با هر کسى که با على دوست باشد، و دشمن باش با هر کسى که با او دشمن باشد! یارى کن کسى را که او را یارى دهد و واگذار کسى را که او را واگذارد!

به این صورت، حضرت على (ع) به عنوان جانشین پیامبر (ص) معرفى شد و به دستور رسول خدا (ص) مردم مأمور شدند در خیمه حضرت على (ع) گرد آمده و این منصب را به وى تبریک و تهنیت گویند. از میان مردم، بیش از همه، عمربن خطاب در گفتن تبریک و تهنیت مبالغه مى‏کرد. او خطاب به آن حضرت گفت: «بَخٍّ بَخٍ‏لَکَ یا عَلیّ! اَصْبَحْتَ مَوْلاىَ وَمَوْلى‏ کَلِّ مُؤْمِنٍ وَمُؤْمِنَهٍ».(۱۰)

پس از بازگشت به مدینه، چند ماهى نگذشته بود که رحلت جانگداز پیامبر اسلام(ص) مسلمانان را در اندوهى بزرگ فرو برد و ابر سیاه فقدان پیامبر (ص) بر سر مسلمانان سایه افکند. در هنگامى که حضرت على (ع) با مساعدت برخى از خویشاوندان خود و بنا به سفارش پیامبر اکرم (ص) به کار غسل و کفن نمودن بدن مطهر آن حضرت سرگرم بود، برخى از صحابه در سقیفه بنى ساعده گرد آمده و درباره جانشینىِ پیامبر اکرم (ص) به رایزنى و مجادله پرداختند و سرانجام، ابوبکر بن ابى قحافه را به عنوان نخستین خلیفه برگزیدند و حق على (ع) را که از جانب پیامبر اکرم(ص) به آن تصریح شده بود، نادیده گرفتند. پیامبر اکرم (ص) در حیات با برکت خویش بارها این موضوع را پیش بینى کرده و براى پیش‏گیرى از آن، به مردم درباره مقام و منزلت على (ع) آگاهى مى‏داد. روایت ذیل نمونه‏اى از سخنان پیامر اسلام(ص) درباره حضرت على (ع) است که ابراهیم بن ابى محمود از امام رضا (ع) و ایشان از پدر و اجدادش نقل مى‏کند:

عَنْ عَلیّ‏بْنِ الْحُسَیْنِ (ع) قالَ: قالَ رَسُولُ اللَّه صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ: یا عَلىّ أنْتَ الْمَظْلُومُ مِنْ بَعْدی، فَوَیْلٌ لِمَنْ ظَلَمَکَ وَاعْتَدى‏ عَلَیْکَ وَطُوبى‏ لِمَنْ تَبَعَکَ وَلَمْ یَخْتَرْ عَلَیْکَ…(۱۱)؛

اما زین العابدین (ع) فرمود: پیامبر اکرم (ص) خطاب به امام على بن ابى‏طالب (ع) فرمود: اى على! پس از من تو مظلوم هستى. پس واى به حال کسى که به تو ستم و تعدى نماید و خوشا به حال کسى که از تو پیروى کرده و علیه تو اختیار نکند.

اى على! تو پس از من مبارزه خواهى نمود. پس واى به حال کسى که باتو نبرد کند و خوشا به حال کسى که در رکاب تو بجنگد.

اى على! تو همانى که به کلام من سخن مى‏گویى و با زبان من تکلّم مى‏کنى. پس واى به حال کسى که کلام تو را رد کند و خوشا به حال کسى که سخن تو را بپذیرد.

اى على! تو پس از من سرور این امتى و پیشواى آنان و جانشین من در بین آنان هستى. کسى که از تو جدا شود، روز قیامت از من جدا خواهد شد. کسى که با تو باشد، روز قیامت با من خواهد بود.

اى على! تو نخستین ایمان آورنده به من و تصدیق کننده‏ام هستى. و تو اولین کسى هستى که در کارم به من کمک کردى و همراه من با دشمنم جنگیدى. و تو نخستین نمازگزار با من بودى در حالى که مردم در آن هنگام در غفلت نادانى بودند.

اى على! تو اولین کسى هستى که با من از زمین برانگیخته مى‏شوى و نخستین کسى که با من از صراط مى‏گذرى. و خداى من، عزّوجلّ، به عزّتش سوگند یاد کرده است که از صراط نمى‏گذرد مگر کسى که برات ولایت تو و امامان از فرزندانت را داشته باشد. و تو نخستین فردى هستى که بر حوض من (کوثر) وارد مى‏شوى که دوستانت را از آن سیراب و دشمنانت را از آن باز مى‏دارى.

و هنگامى که در مقام محمود جاى گرفتم، تو همنشین من هستى که از دوستان ما شفاعت کنى و تو از آنان شفاعت مى‏کنى. و تو نخستین کسى هستى که در بهشت داخل مى‏شوى و پرچم من، که لواى حمد است، بر دست تو است. و این پرچم، هفتاد شقّه است که هر شقّه آن وسیع‏تر از خورشید و ماه است. و تو صاحب درخت طوبى در بهشت هستى که ریشه‏اش در خانه تو و شاخه هایش در خانه‏هاى شیعیان و دوستداران تو است.

روابط امام على (ع) با خلفا

پس از رحلت جانسوز پیامبر اسلام (ص) در حالى که حضرت (ع) با تعدادى از خواص به تجهیز جنازه آن حضرت مشغول بودند، گروهى از انصار و مهاجران، در سقیفه بنى ساعده تجمع کرده و درباره زمامدار پس از پیامبر (ص) به گفتگو پرداختند. گروه مهاجر با تمسک به مسئله سبقت در اسلام و نزدیکى به پیامبر (ص)، خلافت را از آن خود دانسته و ابوبکر بن ابى قحافه را به عنوان خلیفه رسول اللّه(ص) انتخاب کردند.

مهاجران و انصار، که فرمان خدا و رسولش (ص) درباره ولایت و حکومت امام على (ع) (در غدیر خم) را نادیده گرفته بودند، در تحکیم پایه‏هاى حکومت خلیفه اوّل کوشیدند و همگان را به بیعت با وى ترغیب نمودند و مخالفان سقیفه بنى ساعده را با تهدید وادار به انقیاد و تسلیم کردند. در این میان، حضرت على (ع) و بزرگان بنى‏هاشم و برخى از صحابه پیامبر (ص) که یقین به رهبرى و ولایت امام على (ع) داشتند، از بیعت با ابوبکر امتناع کرده و با تحصن در خانه فاطمه زهرا (س) مخالفت خود را با خلافت ابوبکر اعلام نمودند؛ اما رفتار حکومت با آنان خشونت‏آمیز بود، به طورى که براى بیرون بردن حضرت على (ع) و طرفداران ولایت ایشان، درِ خانه فاطمه (س) را آتش زدند و به خانه‏اى که پیامبر (ص) بدون اجازه وارد آن نمى‏شد، هجوم آورده و با بى‏حرمتىِ تمام، حضرت على (ع) و یارانش را به مسجد برده و مجبور به بیعت ساختند. در این هجوم وحشیانه، حضرت فاطمه، دختر رسول خدا(ص) آسیب فراوانى دید و بر اثر آن، حملش سقط گردید.

حضرت على (ع) پس از تثبیت حکومت ابوبکر، چاره‏اى جز سکوت و کناره‏گیرى از سیاست ندید. به همین دلیل، حدود ۲۵ سال، در عین راهنمایى و یارى رسانى به مسلمانان و خلفاى سه‏گانه، خانه‏نشینى را اختیار و با کرامت نفس، از گرفتن حق مسلّم خویش چشم‏پوشى کرد. خلفاى سه‏گانه (ابوبکر، عمر و عثمان) که امام على (ع) را آینه تمام نماى پیامبر (ص) دانسته و رقیب خویش مى‏پنداشتند، از گوشه‏گیرى و خانه‏نشینى آن حضرت استقبال کرده و او را با ترفندهاى گوناگون، از صحنه سیاست و حکومت خارج نمودند.

رویدادهاى مهم

۱٫ تولد حضرت على(ع) در خانه خدا(کعبه)، در سیزده رجب سال سى‏ام عام‏الفیل.

۲٫ درخواست حضرت محمد (ص) از عمویش، ابوطالب براى بردن فرزند کوچکش، على (ع) به خانه خویش، و تلاش آن حضرت و همسرش خدیجه کبرى براى تربیت و پرورش حضرت على (ع).

۳٫ گرویدن همزمان خدیجه کبرى (س) و حضرت على (ع) به اسلام و پیامبر اکرم(ص)، در نخستین روزهاى بعثت.

۴٫ همراهى حضرت على (ع) با پیامبر (ص) در غار حرا.

۵٫ اقتداى خدیجه کبرى (س) و حضرت على (ع) به نماز پیامبر اسلام (ص) در مسجد الحرام.

۶٫ محاصره خاندان عبدالمطلب در شعب ابى‏طالب، به مدت سه سال، به جرم پشتیبانى از حضرت محمد (ص).

۷٫ درگذشت ابوطالب، پدر حضرت على (ع) در مکه معظمه، پس از رهایى از محاصره در شعب ابى‏طالب، و اندوه پیامبر (ص) در وفات او.

۸٫ خوابیدن على (ع) در بستر پیامبر اسلام (ص)، در لیله المبیت.

۹٫ دیدار على(ع) با پیامبراکرم(ص) در غار ثور(پنهان‏گاه پیامبر(ص) در شب هجرت).

۱۰٫ دستور پیامبر(ص) به على(ع) در بازگرداندن امانت‏هاى مردم که نزد پیامبر(ص) بود، اداى دیون آن حضرت و آوردن خاندان پیامبر(ص) از مکه به مدینه (در ایّام هجرت).

۱۱٫ ایجاد پیمان برادرى بین هر دو نفر از مسلمانان در سال اول هجرى و عقد اخوت میان پیامبر اسلام (ص) و على (ع) در مدینه.

۱۲٫ ازدواج على (ع) با فاطمه زهرا (س)، دختر رسول خدا (ص)، در سال دوم هجرى در مدینه.

۱۳٫ وقوع جنگ بدر میان مسلمانان و قریش، در سال دوم هجرى و رشادت‏هاى على (ع) و حمزه سیدالشهداء در این نبرد.

۱۴٫ فداکارى‏هاى على (ع) در جنگ احد و محافظت از پیامبر اکرم (ص) در صحنه‏هاى خطیر این جنگ در شوال سال سوم هجرى.

۱۵٫ وفات فاطمه بنت اسد، مادر على (ع) در مدینه، در سال چهارم هجرى.

۱۶٫ وقوع جنگ بنى مصطلق میان مسلمانان و مشرکان طایفه بنى مصطلق و دلاورى‏هاى على (ع) براى پیروزى پیامبر (ص) در این نبرد، در شعبان سال پنجم هجرى.

۱۷٫ محاصره مدینه توسط مشرکان قریش و طایفه‏هاى هم پیمان آنها و وقوع جنگ خندق (احزاب)، در شوال سال پنجم هجرى، و کشته شدن عمرو بن عبدود به دست على (ع) در این نبرد.

۱۸٫ وقوع جنگ‏خیبر میان مسلمانان و یهودیان، در سال هفتم هجرى، و کشته شدن مرحب و برادرش حارث و تعدادى از دلاوران یهود به دست على (ع) و کندن درِ دژ قموص (از دژهاى هفت‏گانه خیبر) توسط آن حضرت و پیروزى مسلمانان.

۱۹٫ مأموریت على (ع) از سوى پیامبر اکرم (ص) براى نبرد با مشرکان وادىِ‏یابس، در سال هشتم هجرى، و پیروزى تحسین برانگیز حضرت على (ع) در این نبرد (جنگ ذات السَلاسل).

۲۰٫ اعطاى پرچم اسلام به على (ع) توسط پیامبر اکرم (ص)، در هنگام فتح مکه، در سال هشتم هجرى، و همراهى على (ع) با پیامبر اکرم (ص) در فرو ریختن بت‏ها و مجسمه‏ها از دیوار کعبه.

۲۱٫ وقوع جنگ میان مسلمانان و دو قبیله هوازن و ثقیف در وادىِ حنین، پس از فتح مکه، در سال هشتم هجرى، و رشادت‏هاى على (ع) در این نبرد و کشته شدن چهل نفر از قهرمانان مشرک به دست آن حضرت.

۲۲٫ وقوع جنگ تبوک میان مسلمانان و وابستگان حکومت روم، در سال نهم هجرى، و باقى ماندن على (ع) به دستور پیامبر اکرم (ص) در مدینه، در غیاب رسول خدا(ص).

۲۳٫ نازل شدن سوره برائت، در سال نهم هجرى، و مأموریت على (ع) از سوى پیامبر اکرم (ص) براى ابلاغ این سوره به مردم مکه.

۲۴٫ همراهىِ حضرت على (ع)، فاطمه زهرا (س)، امام حسن (ع) و امام حسین(ع) با پیامبر اکرم (ص)، در جریان مباهله نصاراى نجران، در سال دهم هجرى.

۲۵٫ اعزام حضرت على(ع) به یمن از سوى پیامبر اکرم(ص) در سال دهم هجرى.

۲۶٫ مسافرت پیامبر اکرم (ص) و خاندان او و مسلمانان به مکه معظمه، براى انجام فریضه حج، در سال دهم هجرى (معروف به حجّه الوداع)، و پیوستن على (ع) به آنان پس از مراجعت از یمن.

۲۷٫ انتصاب على(ع) به ولایت و خلافت مسلمین به دست پیامبر(ص) در مکانى به نام «غدیرخم»، میان مکه و مدینه، در بازگشت از سفر حجّهالوداع، در سال دهم هجرى.

۲۸٫ رحلت جانگداز پیامبر خدا(ص)، در ۲۸ صفر سال یازدهم هجرى، و تغسیل، تکفین و تدفین بدن مطهر آن حضرت توسط حضرت على (ع) و طایفه بنى‏هاشم، در مدینه طیّبه.

۲۹٫ نادیده گرفتن حق امام على(ع) از سوى مهاجران و انصار در گزینش خلیفه مسلمین، پس از رحلت پیامبر (ص).

۳۰٫ امتناع امام على(ع)، فاطمه زهرا(س)، بنى هاشم و گروهى از صحابه سرشناس پیامبر اکرم(ص) با خلافت ابى بکر و اجتماع اعتراض‏آمیز آنان در خانه فاطمه(س).

۳۱٫ هجوم مأموران خلیفه به دستور عمربن‏خطاب به خانه فاطمه (س) و سوزاندن درِ خانه و دستگیر نمودن معترضان و بردن آنان به مسجد براى بیعت اجبارى با ابوبکر.

۳۲٫ مصدوم و مجروح شدن فاطمه زهرا (س)، همسر امام على (ع)، در هجوم مأموران خلیفه به خانه آن حضرت.

۳۳٫ گرفتن باغ فدک از فاطمه زهرا (س) و على (ع) توسط زمامداران وقت و عدم اعتنا به اعتراض فاطمه زهرا (س).

۳۴٫ اندوه شدید على (ع) در وفات مظلومانه فاطمه زهرا (س) پس از ۴۵ روز بیمارى ممتد.

۳۵٫ تلاش على(ع) در جمع‏آورىِ قرآن و تنظیم و تفسیر آن، در ایّام خانه‏نشینى آن حضرت.

۳۶٫ یارى رسانى امام على (ع) به خلفاى وقت، در حل معضلات اجتماعى و مسائل شرعى.

۳۷٫ حضور على (ع) در شوراى شش نفره‏اى که عمر بن خطاب براى تعیین خلیفه پس از خود برگزید.

۳۸٫ محرومیت على (ع) براى بار سوم از رسیدن به خلافت اسلامى و واگذارىِ آن به عثمان بن عفان توسط اعضاى شوراى شش نفره منتخب عمر بن خطاب.

۳۹٫ اعتراض برخى از صحابه و مسلمانان شهرها به رفتارهاى نارواى عمّال عثمان بن عفان و پشتیبانى حضرت على (ع) از خواسته‏هاى به حق آنان.

۴۰٫ تحریک مردم از سوى عایشه، مبنى بر عزل عثمان بن عفان از خلافت و کشتن وى.

۴۱٫ اعتراض گروهى مسلمانان علیه عثمان و کشته شدن او در این ماجرا،در سال ۳۵ هجرى.

۴۲٫ انتخاب على(ع) به‏خلافت اسلامى با اصرار صحابه پیامبر(ص) و مسلمانان انقلابى، در تاریخ جمعه ۲۵ ذى حجّه سال‏۳۵هجرى، پس از کشته شدن عثمان‏بن عفان.

۴۳٫ عزل حاکمان نالایق ولایات و جایگزینى حاکمان جدید توسط امام على (ع).

۴۴٫ درخواست واگذارىِ حکومت عراق و یمن از امام على (ع) توسط طلحه بن عبیداللّه و زبیر بن عوام و امتناع آن حضرت از انتصاب آن دو به حکومت.

۴۵٫ تمرّد معاویهبن ابى سفیان از فرمان امام على(ع) و باقى ماندن او بر حکومت شام.

۴۶٫ ناخشنودى عایشه، (همسر پیامبر اکرم (ص))، از انتخاب امام على (ع) به خلافت اسلامى.

۴۷٫ عدم تحمل برخى شخصیت‏هاى مقیم مدینه از اعلام سیاست حکومتىِ امام على (ع) در اجراى عدالت اجتماعى.

۴۸٫ پیوستن طلحه بن عبیداللّه و زبیر بن عوام، (از صحابه مشهور پیامبر (ص) و پیش‏کسوتان بیعت با امام على (ع))، و هواداران عثمان مقتول و ناراضیان حکومت امام على (ع) به عایشه و تجمع فتنه‏انگیز آنان در مکه.

۴۹٫ اعلان جنگ علیه امام على (ع) توسط عایشه، طلحه، زبیر و برخى از سرشناسان حجاز، و حرکت آنان از مکه به سوى بصره.

۵۰٫ اشغال بصره و عزل و شکنجه عثمان بن حنیف، عامل امام على (ع) در این شهر، توسط سپاهیان عایشه (اصحاب جمل).

۵۱٫ پشتیبانى پنهانى ابو موسى اشعرى (فرماندار کوفه) از اصحاب جمل، و مخالفت با امام على (ع) در اعزام نیروى جنگى براى دفع آشوب اصحاب جمل.

۵۲٫ اعلام بسیج عمومى براى پشتیبانى از خلافت اسلامى و دفع آشوب‏هاى اصحاب جمل و خونخواهان عثمان، توسط امام على (ع).

۵۳٫ اعزام سپاهیان و هواداران امام على (ع) از شهرهاى مختلف اسلامى به حوالى بصره، براى مبارزه با اصحاب جمل.

۵۴٫ فراخوانى زبیر به امر امام على(ع) و یادآورى سفارش‏هاى پیامبر (ص) به او، پیش از شعله‏ور شدن آتش جنگ جمل.

۵۵٫ تأثر شدید زبیر از یادآورىِ خاطره‏ها و سفارش‏هاى پیامبر (ص) به او درباره على (ع)، و پشیمانى او از راه‏اندازى جنگ جمل، و کناره‏گیرى از سپاهیان.

۵۶٫ کشته شدن زبیر در خارج از معرکه جنگ، به دست عمر بن جرموز، و تأثّر امام على (ع) از مرگ ذلّت‏بار وى.

۵۷٫ نامه‏ها و خطبه‏هاى مکرر امام على (ع) به منظور ایجاد صلح و آرامش بین دو سپاه، و تلاش آن حضرت براى از بین بردن عصبیت‏هاى جاهلى و قومى، و عدم وقوع جنگ و خونریزى.

۵۸٫ پاسخ منفى به امام على (ع) و اصرار بر خونخواهىِ عثمان و اعلام جنگ تمام عیار توسط اصحاب جمل علیه سپاهیان امام على (ع).

۵۹٫ وقوع نبرد خونین جمل در بصره، در تاریخ جمادى الثانى سال ۳۶ هجرى، و پیروزى سپاهیان امام على (ع) در این نبرد با دلاورى‏هاى آن حضرت و امام حسن، امام حسین، محمد حنفیه، مالک اشتر، عمار یاسر و حدود ۲۰ هزار مرد جنگى.

۶۰٫ بخشودگى و آزادسازىِ اسیران اصحاب جمل پس از جنگ، و بازگرداندن عایشه به مدینه به فرمان امام على(ع).

۶۱٫ انتقال مقر خلافت اسلامى از سوى امام على (ع) به کوفه، در سال ۳۶ هجرى، پس از پایان جنگ جمل.

۶۲٫ پیوستن برخى از اسیران آزاد شده اصحاب جمل و خونخواهان عثمان به معاویه بن ابى سفیان در شام.

۶۳٫ تبادل نامه‏ها و پیام‏ها میان امام على (ع) و معاویه بن ابى سفیان درباره خونخواهى از قاتلان عثمان، حکومت شام، شکاف در امّت اسلامى و غیره.

۶۴٫ نبرد مالک اشتر نخعى (عامل امام على (ع) در نصیبین) با ضحاک بن قیس و عبدالرحمن بن خالد، فرماندهان سپاه معاویه و آزاد سازى حرّان، رقّه و جزیره به دست مالک اشتر.

۶۵٫ اعلان جنگ معاویه (فرماندار شام) علیه امیرالمؤمنین على (ع) و اعزام نیروهاى جنگى از شام به عراق، در سال ۳۶ هجرى، پس از خاتمه جنگ جمل.

۶۶٫ خروج امام على(ع) از کوفه، براى مبارزه با سپاهیان معاویه، در شوال سال ۳۶ هجرى.

۶۷٫ تصرف نهر فرات به دست سپاهیان معاویه در صفین، پیش از ورود سپاهیان امام على (ع).

۶۸٫ نبرد مالک اشتر نخعى، فرمانده سپاه امام على (ع)، با سپاهیان معاویه براى بازپس‏گیرىِ نهر فرات و پیروزى او در این جنگ.

۶۹٫ آغاز نبرد صفین میان سپاهیان امام على (ع) و سپاهیان معاویه، از ذى حجّه سال ۳۶ هجرى تا صفر سال ۳۸ هجرى، به مدت یک سال و چند ماه.

۷۰٫ شهادت عمار بن یاسر، اویس قرنى و چند تن از صحابه معروف پیامبر (ص) در نبرد صفین، به دست سپاهیان معاویه.

۷۱٫ تهاجم عمومىِ سپاهیان امام على (ع) به سپاهیان معاویه، در یکى از شب‏ها (معروف به لیله الهریر) و تلفات سنگین شامیان در این نبرد شبانه.

۷۲٫ نیرنگ معاویه در لحظات حساس جنگ صفین به پیشنهاد عمرو بن عاص در بالا بردن قرآن بر سر نیزه‏ها توسط پانصد نفر از سپاهیان شام، و درخواست پایان جنگ و دعوت سپاهیان عراق به حکمیت قرآن.

۷۳٫ فریب خوردن برخى از سرداران سپاه کوفه (مانند اشعث بن قیس و خالد بن معمر) در برابر دسیسه‏هاى عمرو بن عاص، و ایجاد اختلاف در میان سپاهیان امام على (ع) براى خاتمه جنگ.

۷۴٫ فرمان مالک اشتر به سپاهیان خویش براى استمرار جنگ و نابودىِ سپاهیان شام و اعتنا نکردن به نیرنگ‏هاى عمرو بن عاص.

۷۵٫ تجمع اعتراض‏آمیز فریب خوردگان نیرنگ‏هاى عمرو بن عاص، در سراپرده امام على (ع)، و اصرار و فشار بر آن حضرت براى بازگشت مالک اشتر و اعلام پایان جنگ بین دو سپاه.

۷۶٫ اعلام آتش‏بس میان سپاهیان امام على (ع) و سپاهیان معاویه، و تعیین ابوموسى اشعرى و عمرو بن عاص از سوى دو سپاه براى حَکَمیت، در صفر سال ۳۸ هجرى.

۷۷٫ حماقت ابو موسى اشعرى در برابر نیرنگ‏هاى عمرو بن عاص، در مذاکرات دو جانبه، در دومه الجندل (یکى از شهرهاى آباد آن زمان عراق).

۷۸٫ اعلام نتیجه مذاکرات دو جانبه حَکَمین، و فریب خوردن ابو موسى اشعرى از عمرو بن عاص و خیانت به امیرالمؤمنین على (ع).

۷۹٫ پناهنده شدن ابو موسى اشعرى به مکه به دلیل خیانتش به امیر المؤمنین على(ع) در جریان حکمیت.

۸۰٫ پایان نبرد صفین، در شعبان سال ۳۸ هجرى، با کشته شدن ۴۵ هزار (و به روایتى نود هزار) نفر از سپاهیان معاویه و ۲۵ هزار نفر از سپاهیان امام على (ع).

۸۱٫ اعتراض گروهى از لشکریان امام على (ع) به جریان حکمیت، و امتناع آنان از ورود به کوفه.

۸۲٫ تجمع دوازده هزار نفر از معترضان (که بعدها به خوارج شهرت پیدا کردند) در حرورا (دهکده‏اى در دو میلى کوفه) و نخیله (پادگان نظامىِ کوفه)، و نسبت شرک دادن به ساحت مقدس امام على (ع) و پیروان او.

۸۳٫ عدم سختگیرىِ امام على (ع) نسبت به گفتارها و رفتارهاى اعتراض‏آمیز خوارج در کوفه.

۸۴٫ تلاش‏هاى امام على (ع) در ارسال پیام و سفیر نزد خوارج، براى هدایت و روشنگرىِ آنان.

۸۵٫ مناظره حضورى امام على (ع) با سران و فریب خوردگان خوارج، براى هدایت آنان.

۸۶٫ ایجاد فتنه و فساد و کشتار مؤمنان، توسط خوارج، در عراق.

۸۷٫ آغاز نبرد میان سپاهیان وفادار به امام على (ع) و خوارج نهروان، در صفر سال ۳۹ (و به گفته برخى از مورخان در سال ۳۸) هجرى و پیروزىِ بزرگ امام على (ع) در این نبرد.

۸۸٫ کشته شدن ده نفر از یاران امام على (ع) و زنده ماندن نه نفر از خوارج در نبرد نهروان.

۸۹٫ سوء استفاده معاویه از اختلاف میان پیروان على (ع) و از جنگ نهروان، براى ایجاد ناامنى، کشتار و یغماگرى در شهرهاى اسلامىِ تحت حکومت امام على (ع).

۹۰٫ اعزام ضحاک بن قیس توسط معاویه، به سرزمین عراق براى کشتار و ایجاد وحشت در میان مردم.

۹۱٫ اعزام بُسر بن ارطاه از سوى معاویه به سرزمین حجاز و یمن، براى ایجاد ناامنى، وحشت، و کشتار بى‏رحمانه حدود سى هزار نفر از مسلمانان بى‏گناه، و تأثّر شدید امام على (ع) و اعزام دو هزار سپاهى به فرماندهى جاریه بن قدامه، براى مقابله با خونریزان شامى.

۹۲٫ اعزام سفیان بن عوف، از سوى معاویه به شهرهاى هیت، انبار و مدائن، براى قتل و غارت و ایجاد ناامنى در میان مردم، و اظهار نگرانىِ امام على (ع) از سستى و بى‏تحرکى لشکریان خویش.

۹۳٫ ایجاد اغتشاش و عصیانگرى در میان برخى از قبایل مصر، و سختى کار بر محمد بن ابى بکر، عامل امام على (ع).

۹۴٫ اعزام مالک اشتر نخعى از سوى امام على (ع) به مصر، براى فرو نشاندن اغتشاشات داخلى و تهاجمات خارجىِ معاویه و لشکریان شامى.

۹۵٫ شهادت مالک اشتر در قلزم، پیش از رسیدن به سرزمین مصر، به دست عوامل معاویه، در سال ۳۸ هجرى.

۹۶٫ یورش سپاهیان معاویه به فرماندهىِ عمرو بن عاص به مصر و نبرد شدید میان آنان و هواداران امام على (ع) به فرماندهىِ محمد بن ابى بکر، و کشته شدن محمد در این نبرد و استیلاى شامیان بر مصر.

۹۷٫ خطبه‏هاى آتشین امام على (ع) براى تحریک کوفیان جهت مقابله با دسیسه‏ها و فتنه‏هاى شامیان.

۹۸٫ اعلام بسیج عمومى توسط امام على (ع) و تجمع حدود چهل هزار نفر در پادگان کوفه، براى اعزام به جبهه‏هاى جنگ علیه شامیان.

۹۹٫ تجمع برخى از بازمانگان خوارج در مکه و پیمان سه تن از آنان (به نام‏هاى عبدالرحمن بن ملجم مرادى، برک بن عبدالله تمیمى و عمرو بن بکر تمیمى) براى ترور امام على (ع)، معاویه و عمرو بن عاص.

۱۰۰٫ پیش‏گویى امام على(ع) از مرگ زودهنگام خویش، در ماه رمضان سال ۴۰ هجرى.

۱۰۱٫ زخمى شدن امام على (ع) در محراب مسجد کوفه، در نوزدهم رمضان سال ۴۰ هجرى، با ضربه شمشیر زهرآلودى که عبدالرحمن بن ملجم مرادى بر فرق آن حضرت فرود آورد.

۱۰۲٫ بى‏نتیجه بودن تلاش‏هاى پزشکان براى معالجه زخم سر امام على (ع) و شهادت آن حضرت، در شب ۲۱ رمضان سال ۴۰ هجرى (در سن ۶۳ سالگى).

۱۰۳٫ به خاک سپردن شبانه بدن مطهر امام على (ع) در نیزارهاى بیرون شهر کوفه (که هم اکنون معروف به نجف اشرف است) توسط فرزندان و خواص آن حضرت، و پنهان نگه داشتن مرقد آن حضرت از سایران.

۱۰۴٫ انتخاب امام حسن مجتبى (ع)، فرزند امام على (ع) به خلافت اسلامى و بیعت مردم کوفه با ایشان، در رمضان سال ۴۰ هجرى.


۱٫ بحار الأنوار، ج‏۳۵، ص‏۱۷۹، باب ۳، ح ۸۵؛ اهل البیت، ص ۱۹۱؛ فی رحاب أئمه أهل البیت، ج‏۱، ص ۸٫

۲٫ شعراء (۲۶) آیه ۲۱۴٫

۳٫ فروغ ابدیت، ج‏۱، ص‏۲۵۹؛ فی رحاب أئمه أهل البیت، ج‏۱، ص‏۴۱٫

۴٫ بقره (۲) آیه ۲۰۷٫

۵٫ بحار الأنوار، ج‏۲۰، ص‏۲۱۵، باب‏۱۷، ح‏۲؛ فی رحاب أئمه أهل البیت، ج‏۱، ص‏۲۱۱٫

۶٫ مناقب آل أبى طالب، ج‏۳، ص‏۱۳۸؛ فی رحاب أئمه أهل البیت، ج‏۱، ص‏۲۱۸ (با اندکى تفاوت در عبارت).

۷٫ مائده (۵) آیه ۷۱٫

۸٫ همان (۵) آیه ۶۷٫

۹٫ بحار الأنوار، ج‏۲۱، ص ۳۸۷، باب ۳۶، ح ۱۰؛ فی رحاب أئمه أهل البیت، ج‏۱، ص ۲۸۴

۱۰٫ بحار الأنوار، ج‏۲۱، ص‏۳۸۷، باب ۳۶، ح ۱۰؛ فی رحاب أئمه أهل البیت، ج‏۱، ص ۲۸۴٫

۱۱٫ بحار الأنوار، ج‏۳۹، ص ۲۱۱، باب ۸۵، ح‏۲؛ عیون اخبار الرّضا، ج‏۱، ص ۳۰۳٫